دکتر مارتین جی شارح معروف مکتب فرانکفورت و استاد تاریخ دانشگاه کالیفرنیا در برکلی در مورد تأثیر مطالعه علوم اجتماعی و علوم انسانی بر نوع مواجهه ما با طبیعت و محیط پیرامونی به خبرنگار مهر گفت: در مورد اینکه شواهدی وجود داشته باشد که بر اساس آن بتوان گفت همیشه مطالعات علوم اجتماعی و علوم انسانی به رابطه بهتر انسان با محیط زیست و طبیعت منجر شده باشد تردید دارم.
وی افزود: در مقابل مثالها و نمونههای زیادی از تسلط بر طبیعت وجود دارد که نظریههای علوم اجتماعی و علوم انسانی از آن دفاع کرده اند. در واقع این نظریهها از بهرهبرداری از طبیعت و منابع آن و ظلم به حیات وحش و دنیای حیوانات دفاع کردهاند.
مؤلف "فضیلت دروغگویی: درغگویی در سیاست" تأکید کرد: نظریههای اقتصادی نیز از تولید محصولات حمایت میکنند و کوچکترین توجهی به هزینههای بوم شناختی (اکولوژیک) آن ندارند. نظریههای علوم اجتماعی که مبتنی بر نظریه داروین و مفهوم رقابت بر سر بقا و بقای نژاد قوی هستند نیز اساساً به نژاد و موجودات ضعیف توجه ندارد.
وی تصریح کرد: نظریههای سیاسیای که به ستایش و تمجید از ملت و دولتی خاص تإکید دارند نیز جنگ را به عنوان ابزار سیاست عمومی به رسمیت میشناسند که در آن هیچ توجهی به نوع بشر و طبیعتی که در آن زیست میکند وجود ندارد و این دو مورد غفلت قرار میگیرند.
مؤلف "مارکسیسم و تمامیت: سرگذشت یک مفهوم از لوکاچ تا هابرماس" با اشاره به اینکه این همه ماجرا نیست، گفت: در واقع نظریههایی هم در علوم انسانی و علوم اجتماعی وجود دارند که این گستاخی بشر به محیط زیست و محیط طبیعی را بر نمیتابند و نتایج آن به این موضوع اهتمام دارد. به عبارت دیگر این نظریهها بشر را متوجه آسیب پذیر بودن محیط زیست و جهان اطراف ما میکند.
این مورخ برجسته معاصر در پایان تأکید کرد: بیائید امیدوار باشیم که بحرانهای زیست محیطی کنونی در سایه همکاری دانشمندان علوم طبیعی و علوم اجتماعی با یکدیگر از یک سو و مردمی که درصدد رفع تهدیدات بلند مدت از محیط زیست هستند از سوی دیگر، کاهش یابد.
نظر شما